به گزارش خبرگزاری حوزه، به کوری چشم بدخواهان و دشمنان، انقلاب اسلامی ایران به چهل و یک سالگی خود هم رسید.
در این میان، گرچه سینمای پس از انقلاب موفقیت های شایان توجهی به نسبت سینمای قبل از انقلاب داشته، اما چنانچه بادقتی مضاعف و البته اندکی سخت گیری به قضایا بنگریم و به تحلیل آن بپردازیم، به خوبی متوجه می شویم که سینما آن گونه که باید و شاید در طول این سال ها نتوانسته به اصل انقلاب و مردم انقلابی ایران اَدای دِین کند.
هر چند که از نگاه مدیران، دو برابر شدن تولید فیلم سینمایی در سال های پس از انقلاب نسبت به دوران طاغوت یک موفقیت و جهش قابل ملاحظه به شمار می رود اما در عین حال باید توجه کرد که چه میزان از این فیلم ها بر اساس رویکرد و نگاه انقلابی ساخته شده و تا چه حد به بازنمایی انقلاب و حوادث مختلف آن پرداخته اند.
متاسفانه ما در مدیوم سینما، هنوز دچار نوعی ناعدالتی ارتباطی و رسانه ای هستیم و حال آن که انتظار می رفت سینما در طول این سال ها بیش از پیش به پژواک صدای عامه مردم تبدیل شود.
با این وجود باید گفت که تجربه برگزاری "جشنواره سینمایی عمار" در یک دهه اخیر، یک نقطه عطف بوده است؛ جشنواره ای که نه فقط در حرف و شعار بلکه در عمل، مردمی بوده و دغدغه های مردمی اش را با نگاه به هنر-صنعت و رسانه بودن سینما دنبال کرده است.
هنر این جشنواره این بوده که به نسبت جشنواره فیلم فجر و جشنواره های پرطمطراق دیگر توانسته صدای مردمی باشد که در هیاهوی روشنفکرزدگی و اپوزیسیون نمایی های مرسوم این سال ها، صدایشان و زندگی شان چندان روایت نمی شد.
فرا رسیدن ایام الله دهه مبارک فجر، فرصت مغتنم و ارزشمندی است که با نگاهی عمیق تر به رابطه سینما و انقلاب و تحلیل و بررسی کارنامه هنر هفتم وطنی در این باره بپردازیم و به این سؤال کلیدی پاسخگو باشیم که نقاط قوت و ضعف ما در این عرصه کدام است و چگونه می توانیم نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل نماییم!؟
از سویی، بی شک یکی از دغدغه های مهم در گام دوم انقلاب باید دمیدن روح امید به آینده در بین توده های مردم و به خصوص نسل جوانی باشد که به اقتضای سن، سال های نخست انقلاب را ندیده و درک او از انقلاب ارتباط قابل توجهی با نوع خوانش و قرائت صاحبان رسانه و هنر از این مقوله دارد.
واقعیت آن است که ما در کشور و جامعه ای زندگی می کنیم که به جهت شرایط خاص فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی خاص خود و البته انقلابی به این مهمی، دارای سوژه ها و موضوعات بی شماری است و این هنر ویژه سینماگران این مرز و بوم است که از این گنجینه تمام ناشدنی با تکیه بر رویکرد خلاقانه، نهایت استفاده را ببرند.
پرسش مهم دیگر این است که به راستی سینمای کشور تا چه میزان توانسته با اصل پیام و ماهیت انقلاب ارتباط گرفته و رهیافت های مربوطه را با مخاطب عام خود در میان بگذارد!؟
آن چه در این میان انتظار می رود این است که حق طلبی، استقلال خواهی، عدالت طلبی و مردم گرایی انقلاب اسلامی باید بیش از پیش در پهنه ی سینما مورد توجه و مداقه قرار گیرد. از سویی سینمای ایران باید به بُعد معرفت شناسی مردم به طور جدی ورود پیدا کند چرا که همین معرفت و بصیرت بود که موجب شد آحاد مردم ما در تبعیت از امام (ره) و البته به مدد الهی، چنین انقلاب بزرگی را به پیروزی برسانند.
همچنین ما نیاز به این داریم که در عرصه تولید محتوا، ضمن تاکید بر غنای این بخش به دنبال خلاقیت در فرم و قالب باشیم، چرا که همان طور که گفته شد سینما یعنی مثلثی که اضلاع آن هنر، صنعت و رسانه هستند.
شاید در سینمای غرب و هالیوود، دچار شدن مردم به غفلت یکی از اهداف پنهان سازمان رسانه ای و هنری باشد اما در انقلاب اسلامی و سینمای متناسب با آن باید بینش محوری و ارتقای سطح بصیرت و شعور عمومی همواره به عنوان یک رویکرد متعالی مدنظر باشد.
سید محمد مهدی موسوی
نظر شما